باب در کتاب دلائل سبعه ظهور حضرت موسی(ع) را پس از دوران داوود عنوان کرده و نوشته است: نظر کن در امت داوود که پانصد سال در زبور تربیت شدند تا آن که به کمال رسیدند. بعد که موسی ظاهر شد قلیلی که از اهل بصیرت و حکمت زبور بودند ایمان آوردند!!!!(به نقل از کتاب اسرار الاثار، اسدالله مازندرانی بهائی، صفحه 109)

رهپویان هدایت: حضرت داوود علیه السلام از انبیا بنی اسرائیل است که در قرآن و تورات ذکر ایشان رفته است. در قرآن و تورات حضرت داوود(ع) پس از عصر حضرت موسی(ع) به دنیا آمدند و در این امر هیچ مورخ ادیان تردیدی وارد نکرده است.

 جالب اینجاست که سردمداران فرقه ضاله بهائیت حتی از اینگونه بدیهیات نیز بی اطلاع بوده و در نهایت جهل و نادانی به ابراز نظرات تاریخی و به عبارتی تحریف تاریخ می پرداختند. این امر نشان می دهد که اعضای این فرقه تا چه اندازه دچار تعصبات کورکورانه می باشند که بافته های دروغ و واضح البطلان افرادی مانند باب و بها را پذیرفته و آن ها را تشکیک ناپذیر می پندارند.

باب در کتاب دلائل سبعه ظهور حضرت موسی(ع) را پس از دوران داوود عنوان کرده و نوشته است: نظر کن در امت داوود که پانصد سال در زبور تربیت شدند تا آن که به کمال رسیدند. بعد که موسی ظاهر شد قلیلی که از اهل بصیرت و حکمت زبور بودند ایمان آوردند!!!!(به نقل از کتاب اسرار الاثار، اسدالله مازندرانی بهائی، صفحه 109)

جالب اینجاست وقتی از حسینعلی نوری(بها) در مورد دلیل این اشتباه باب سوال نمودند برآشفت و سوال کنندگان را از طرح شبهه منع نمود. بها در کتاب اشراقات، صفحه 19 می نویسد: چنانچه الی حین چند کره اهل بیان سوال نموده اید که حضرت داوود، صاحب زبور بعد از حضرت کلیم بوده لکن باب، آن حضرت را قبل از موسی ذکر فرموده و این مخالف کتب و ماعندالرسل است. ما گفتیم که از خدا بترس و برکسی که خداوند او را عصمت و . بخشیده اعتراض مکن.

خودکامگی، تمامیت خواهی و عدم پذیرش نقد به هنگام خطا از ویژگی های اصلی سردمداران فرقه ضاله بهائیت محسوب می شود. در متن مذکور بها با صراحت تمام راه طرح سوال را می بندد و برای اینکه فضیحت جهالت خود و دیگر سردمدار فرقه بیش از پیش آشکار نگردد، از ادبیات جبری و به دور از منطقی استفاده می کند.

بها سوال کنندگانی را که به اشتباه باب و جهالت او پی برده اند به ترس از خدا دعوت می کند و به آنان می نویسد که از خدا بترسند و طرح سوال نکنند. این است آزادی فکر و اندیشه در مشرب سردمداران فرقه ضاله بهائیت که امتداد آن نیز امروزه در بین مهره های این فرقه مشاهده می گردد.

این مسئله یعنی بی اطلاعی و عدم شعور مکفی برای درک تاریخ در بین سردمداران بهائیت به حدی بود که هرکدام خواستند توجیهی برای بافته های نفر قبلی خود بیابند، خود، بدتر و شدیدتر رسوا شدند. عباس افندی که پس از بها افسار فرقه را بدست گرفت، وقتی این غلط آشکار را در آثار باب دید در مقام توجیه برآمد و نوشت: در الواح باب ذکر داوودی است که پیش از حضرت موسی بود. بعضی را گمان چنانکه مقصود، داوود یسا است و حال آن که حضرت داوود بن یسا بعد از حضرت موسی بود. حقیقت حال این است که دو داوود است. یکی پیش از حضرت موسی و دیگری بعد از حضرت موسی.(اسرار الاثار، صفحه 110)

این بیان خود غفلت عبدالبها را عیان می سازد زیرا در سخن باب، ذکر داوودی رفته که صاحب زبور بوده است و این، همان داوود بن یسا است که مدت ها بعد از موسی(ع) می زیسته و از انبیاء بنی اسرائیل محسوب می شود، نه داوود دیگری که هیچ نام نشانی در تاریخ و کتب آسمانی از او نیست و تنها نام وی را در تخیلات عبدبها، آن هم در تنگ نای جدال می توان یافت.(ماجرای باب و بها، صفحه77)

امروزه نیز اندک پس مانده های این فرقه ضاله بنابر مشی سردمدارانشان سعی در تحریف تاریخ و وارونه نشان دادن حقائق دارند.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها